پیامبران مدرن
پیامبران جدید و رسولان مدرن
بخش سیاسی- تاریخ نشان داده که هر گاه بشر در موقعیت هایی قرار گرفته که احساس قرار گرفتن درسختی زندگانی را تجربه کرده است، یاد کردن از منجی در درونش بیشتر شده و شور و اشتیاقی در او ایجاد شده است.
کسانی که در روزگاران قدیم حمله مغول را تجربه کردند شاید تصور می کردند که نشانه های آخرالزمان را می بینند. اما روزهای زیادی گذشت تا به دورانی برسیم که امروز را رقم می زنند.
دوران امروز یعنی روزگاری که همه چیز در مدرنیته و با مدرنیته تعریف می شود.شاید نسل ما، دوران ما و حیات ما به آخرالزمان نزدیک باشد و شاید هم...نه...
بسیاری را میشناسیم که بر حسب اعتقادات دینی و باورهای مذهبی در انتظار ظهور منجیاند. عده ای هم که چنین باوری را ندارند شاید با دیدن وقایع مختلفی که در جای جای دنیا رخ می دهد، به این فکر فرو روند که آینده ای عجیب در انتظار جهانیان است.
آن عده که با اعتقاد در انتظار منجی عالم به سر می برند، در راستای چنین تفکری به تحقیق می پردازند. آیات و روایات را کنکاش می کنند و به دنبال نشانه ها میروند. و گاه عمر خود را در این راه سپری می کنند.
پس آنچه مشخص است اینکه گاه این مساله از حیث شدت علاقه دینی و گاه در برخی به عنوان دستمایهای برای کلاهبرداری و جلب توجه کردن است و یا در مقیاس بالاتر و سطح پنهان تر، به دست گرفتن قدرت و رهبری جهان به سمت و سوی هدفی مشخص است. اینان به ظاهر منجیانی هستند که در واقع دجالههایی هستند که پوستین عبادت به دوش انداختهاند و بر دوش خلق سواری میگیرند تا اهداف و قدرتگرایی مخوف خود را عملی کنند.
آن عده از مسیحیان صهیونیست که خود را حامیان اصلی اسرائیل مقدس می دانند به راستی چه کسانی هستند؟عمق نفوذ و قدرت این عده تا چه حد است ؟
آیا این ممکن نیست که عدهای بخواهند برای تسلط برحکومت جهان، جهانی که دو جنگ جهانی را گذرانده و مردمانی که در پی منجی اند، با پوشیدن لباس منجی و حرف زدن از عدالت بی پایان، خود را به عنوان رسول جدید خدا معرفی کنند که در قرن بیست و یک مامور نجات بشریتند؟
به نظر می رسد در شرایط فعلی حیطه قدرت و نفوذ این عده تا آنجاست که گویا تدریجا در حال تسخیر کره زمین هستند.
از نظر خانم گریس هال (نویسنده )مبنای فکری مسیحیان صهیونیست عبارتند از:
- یهودیان امت برگزیده خدا هستند.
- خداوند سرزمین قدس را به امت برگزیده خود یهودیان داده است.
- از آنجا که یهودیان امت برگزیده خدا هستند، به همه کسانی که به یهودیان دعای خیر کنند برکت می دهد، و کسانی را که به یهودیان لعن و نفرین کنند، لعنت خواهد کرد.
با تعبیری ساده از این عبارات می توان گفت که چنین مبنای فکری می تواند توجیه کننده مناسبی برای سرکوب دائمی فلسطینیان توسط اسرائیل باشد.
آنچه مشخص است اینکه وجود این عقیده کمک کرده تا عدهای از تئوریسینها واستراتژیستهای خواهان سلطه بر جهان، با در هم آمیزی عقیدهای مذهبی و شالوده تئوریهای سیاسی، اذهان افراد جهان را برای اهداف خود آماده کنند.
آیا این ممکن نیست که عدهای بخواهند برای تسلط برحکومت جهان، جهانی که دو جنگ جهانی را گذرانده و مردمانی که در پی منجی اند، با پوشیدن لباس منجی و حرف زدن از عدالت بی پایان، خود را به عنوان رسول جدید خدا معرفی کنند که در قرن بیست و یک مامور نجات بشریتند؟
این همان تفکری است که امروز به اشکال و صور مختلف شاهد آن هستیم. تفکری که توسط قدرتمندترین و ثروتمندترین نهادهای فرهنگی و اقتصادی دائما در حال ترویج است. همانطور که در اغلب تولیدات سینمایی می بینیم. سخن درباره این حرکت بسیار است و شاید یکی از مشکلات ارائه چنین بحثی، دشواری دریافتن نقطه آغاز و خط مبداء آن است.
نکته اینجاست که باید با تحلیل ایدهها و اندیشههایی که از سالها پیش، چنان پنهان هم نبودند و با توجه به رخدادها و حوادثی که روی دادهاند، بتوانیم حلقه واسطی بیابیم که اثبات میکند، همه این تلاشها، سخنها، ایدهها، نمای مذهبی و منجی گرفتنها، سخن گفتن از دجال و مسیح، همه برای کسب قدرت واندیشه استیلای بر جهان است.
با نیم نگاهی به تاریخ بشریت متوجه می شویم که استفاده از احساسات مذهبی و یا استفاده از چنین مفاهیمی در جهت سروری بر انسانها کم نبوده است. مثل سامری که با ساخت گوساله قصد رهبری بنیاسرائیل را داشت و امروز چه بسیارند سامری هایی که قصد رهبری بر جهانیان را دارند...
اکنون در دوران معاصر، فرایند تفکر سلطه بر جهان توسط مسیحیان صهیونیست در حال انجام است. افراد به ظاهر مذهبی و پیروان مسیح – پیامبر صلح و عدالت – به هر طریقی به دنبال بسط تفکر خود بر جهان و جهانیان می باشند. مسیحیان صهیونیست به گونهای حق به جانب سخن میگویند که گویی نبی مرسل یاملک مقربند!
خانم گریس هال سل، نویسنده کتاب جنگ بزرگ، در سال 1989 پس از سالها تحقیق این کتاب را منتشر ساخت که در آن به فاش ساختن اندیشههای چنین کشیشان و سیاست مداران مخوف پرداخت. وی در سال 2000 از دنیا رفت و از نحوه مرگ وی اطلاع درستی در دست نیست.
نویسنده در این کتاب به دنبال آن است تا پرده از طرح تسلط ایالات متحده بر جهان با نام مسیح و اسرائیل مقدس بردارد و به منظور تسلط در منابع نفتی و ثروت کشورهای اسلامی، بدانها تهاجم جنگی نماید.
اینان به ظاهر منجیانی هستند که در واقع دجالههایی هستند که پوستین عبادت به دوش انداختهاند و بر دوش خلق سواری میگیرند تا اهداف و قدرتگرایی مخوف خود را عملی کنند
گریس هال سل، به روشنی کتاب را تدارک جنگ بزرگ نام نهاده است. او به استفادههای کشیشان مسیحی صهیونیست از پیشگوییهایی انبیای اسرائیل اشاره کرده و با اشاره به موضوع آرماگدون به عنوان محل جنگ آخرالزمان که از سوی این کشیشان عنوان میشود، اشاره می نماید که:
آگاه شدن از این مسیحیان جنگجوی زورمند، که یک جنگ هستهای محتوم و ناگریز را تبلیغ می کنند، باید خود به منزله آماجی برای مردان و زنان صلحجو درآید: چون روشن می سازد، وظیفهای که در برابر ما قرار دارد، وظیفه آسانی نیست؛ برای این که در این باره ساکت بنشینند، لازم است با بلند کردن صدای خود، بر ضد اتحاد میان دولت اسرائیل و مسیحیان جنگجوی دست راستی ایالات متحده، به بهترین و مؤثرترین صورت، از یک هارمجدون هستهای جلوگیری کنند.[1]
او در بخش پایانی کتاب خود، با اشاره به ساختار اندیشههای قدرتطلبانه و تشریح عصبیت و خشونت موجود در اندیشههای مسیحیان صهیونیست و کلام غیرمنطقی و غیر منطبق بر اندیشههای ایشان می گوید:
من به دنبال این بودم که برای ما در باره موعظه کوه مسیح همه سخن بگویند، نیز منتظر آن بودهام که شیوه و کردار مسیح را هم به ما یادآوری کنند؛ که هرگز بر پایه قدرت نظامی استوار نبود. روش مسیح این نبود که جان و مال مردم را نابود کند و به دنبال یک قلمرو پادشاهی دنیوی و زمینی باشد. بلکه او آمد تا زندگی را و حیات را به پیش برد و افزونتر سازد. او با پیام صلح آمد. او به ما آموخت، با صلح است که میتوانیم حیات داشته باشیم.[2]
کشیشان مسیحی صهیونیست، طرفداران اسرائیل و حامیان عقیده جنگ بزرگ آخرالزماناند. در واقع مساله اساسی، تفسیری است که آنان از پیشگوییهای انبیای بنیاسرائیل ارائه میدهند. هارمجدون و یا آرماگدون نقطه اوج مقولات مورد بحث آنهاست. کلمه آرمگدون یاد آور جنگ آخرالزمان و زمینه ظهور مسیح و منجی است.