دل نوشته
تو را نمیبخشم
تو را نمی بخشم نه به خاطر اشک هایی که برایت میریزم
نمیبخشمت نه به خاطر روز ها وشب هایی که از تنهایی لرزیدم و فرو افتادم
نمیبخشمت نه به خاطر دلی است که روزها از دلتنگی جان
نمیبخشمت نه بهع خاطر اینکه رهایم کردی و رفتی
نمیبخشمت به خاطر این که چنان رهایم کردی که هیچ همسفری این چنین همراهش را در سیاهی ظلمت نا کجا اباد رها نمیکرد نمیبخشمت به خاطر همه انچه را که با بی صاحب کردن دلم باعث شدی
نمیبخشمت به خاطر اینکه ساده از من گذشتی از کسی که ساده از تو نگذشت
نمیبخشمت به خاطر اینکه ترس را بعد از رفتنت به من فهماندی به خاطر همه ی انچه را با تو ساختم در ظلمت ان شب لعنتی با اتش کشیدی
نمیبخشمت به خاطر که رفتنت سر مایی را در درونم دمید که شعله فروزان هیچ اتشی قطره ای از یخش را ذوب نمیکند نمیبخشمت تو دوست داشتنم تمام احساسم را ساده وکوچک پنداشتی صدای قلبم که زجه میزد شنیدی زیاد سر داد صدای قلبم که التماست میکرد نشنوی
نمیبخشمت با خاطر این که به شعورم در شناختن ات توهین کردی